میفهمم اخلاقیات چی هست

میدونم ناموس چیه

ولی بعد از ده سال یهو دلم هوات رو کرده

خیلی مراقبم خانومم حسی نکنه

از محبت کم‌نمیزارم

ولی بعضی وقتا یهو میگه تو کسی رو قبلا دوست داشتی؟

شماره ات رو ندارم

اصلا نه میدونم اینیستا داری یا نه

اصلا پیگیرت نبودم

آهنگم گوش نمیدم

فقط تک و توک اونم انگاری زود لو میده

من اصلا یکبارم با تو پارک نرفتم

سینما نرفتم

۱۰سال عاشقت بودم از بچگی تا روزی که بهت گفتم

داشت همه چیز درست میشد

ولی حیف شد

که نشد تازه داشتم میرفتم سر کار نمیخاستم بیکار بیام خاستگاری 

اطرافیانم بی تاثیر نبودن تو هم گوش ندادی که گفتم اعتماد کن

خوب سن تو ۲سال بیشتر از من بود راضی کردن خیلیا سخت بود

الان سر کارم

حقوقمم بالاست تهران خونه دارم

ماشین اتوماتیک خارجی

عضو هیات مدیره یه شرکت

در کل وضعم خوبه

.

.

.

و من فراموشت کردم و گاهی دوباره به یادت می افتادم یا بهتر بگم سعی میکردم فراموشت کنم

الان دختر دارم ۲سال و نیم

همسرم مهربونه و چون همسرمه دوستش دارم

ولی عاشق تو هستم

تویی که حتی نمیدونی الان دارم برات مینویسم

تویی که حتی آدرس وبلاگم رو نداری

وقتی سالها میگذره 

بزرگ و بزرگتر میشی 

بهتر تفاوت هوس و عشق رو میفهمی

من عاشق بودم

گذشت

روزگار

 و الان تو از من متنفری

بعد از اون برخورد آخری

تو صبر نکردی و منم از کوره در رفتم

نمیدونم شاید چون دو نفرمون مذهبی بودیم و مقید نشد

خیلی رعایت کردیم گناه نکنیم و قشنگی عشقمونم همین بود ولی راه رسیدن رو هم نمیدونستیم

اره یکی از خوشبختی های هر نفری ازدواج با عشقشه که نصیب من نشد

حلالم کن بابت برخورد آخر

شنیدم معده ات دوباره عود کرد و رفتی بیمارستان

و انگار دو تا پسرم داری

حتما همسرت بفهمه ناراحت میشه

من بهت فکر نمیکنم پستهای ده سال گذشته رو بخون

از تو خبری نیست

تو جایگاهت جای دیگه است

الان دفعه چندم هست که نوشتم رو ویرایش میکنم هر چی نباشه برای تو دارم مینویسم

نمیدونم کجا خوندم ولی میدونم یه روزی یکی از دوستام این رو بهم باز گفت

که وقتی عاشق کسی میشی و شرایط جور نمیشه

و روزگار میگذره و فراموشش میکنی و تو بوران زندگی گم میشی

درگیر روزگاری 

پول

زن

بچه

بورس

و

.

.

یهو وسط خیابون یکی رو میبینی 

دلت یهو میریزه

اره میگه چقدر قیافش آشناست 

وسط درگیری های زندگی خشکت میزنه

میگی اره شبیه عشقم هستش

و یهو دوباره ریست میشی

درد عشقت

درد نرسیدن دوباره میاد سراغت

و این سیکل تا آخر عمرت ادامه داره

اره همینه واقعا

الان

خواستم بعد از سالها بنویسم

پس

بزار آخرین پستم برای تو باشه

سعیده جانم

+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۸ساعت 18:36  توسط برجک زنی با لباسی خاکی  |